درباره مترجم

من کیم و چه وجه اشتراکی با لئو دارم؟

من کیم؟

نامم مهرداد، فامیلی من: زاده ابراهیم، متولد کرمان در سال 1370، عاشق پدر و مادر بسیار مهربانم، ساکن کرمان، جنوب شرق کشور عزیزم ایران.

سال 88 وارد دانشگاه شدم، اصفهان، رشته برق و الکترونیک. این رشته رو انتخاب کردم چون پدرم رشته اش برق بود و از بچگی به کارهای فنی علاقه مند بودم، علاوه بر این، در دبیرستان هم خیلی بچه ها رو ترغیب می کردن که رشته برق رو انتخاب کنن و یک جورایی جو به این شکل بود که رشته یعنی رشته برق-الکترونیک!

خب، من رفتم اصفهان، رشته برق رو شروع کردم، منتهی حس می کردم یک جای کار میلنگه، اونجور که باید خوشحال نبودم. دوران کنکور یکی از بد ترین دوران زندگیم بود. خیلی درس خوندم، خیلی تلاش کردم، رشته زبان، تجربی، ریاضی و پیام نور رو هم امتحان دادم! تقریبا همه رو قبول شدم ولی رفتم رشته برق، دانشگاه آزاد اصفهان – خوراسگان

از شهر بسیار زیبای اصفهان خاطرات خیلی قشنگی دارم و درود می فرستم به مردم هنر دوستش که فرهنگ و هویت کشورمون رو حفظ کردن.

خب.. من کلی هزینه، وقت و تلاش رو بی نتیجه دیدم.

برگشتم کرمان و سال بعد دوباره کنکور دادم :D

به پیشنهاد برادرم، محمد رفتم سمت رشته آی تی. البته خودم هم خیلی دوست داشتم، حس کردم توی این رشته می تونم مثبت باشم برای جامعه و کارای جالبی بکنم.

خب.. دوران شیرین دانشگاه رو با کار سپری کردم، همون روز های اول شروع تحصیل، یکی از دوستان قدیمی دوران دبستان ام "رضا" رو توی facebook پیدا کردم و باهاش قرار گذاشتم و گفت من توی دفتر شرکتمون هستم. گفتم شرکت؟ گفت آره، گفتم شرکت چی؟ گفت برنامه نویسی!

خب رفتم دیدمش و از جو شرکت خوشم اومد، گفتم من می خوام بیام اینجا شروع به یادگیری و کار بکنم، گفت من صحبت می کنم و نهایتا اینجوری شد که من رفتم اونجا.

بعله... از سال 89 من هم زمان با رشته جدیدم، شروع به کار کردم. دوران تحصیل و دانشجویی ام رو فقط درگیر یک چیز بودم.. کار.. کار.. کار..

از زندگی در لحظه ی حال غافل شدم و خودم رو با مشغله های جور وا جور سرگرم کردم :(

خب، اون طور که باید از بودن با دوستان توی این دوره لذت نبردم و الان پشیمونم. به نظر من هر دوره ای از زندگی باید اون دوره رو زندگی کنین.. کاری که من نکردم. البته خاطرات بسیار خوبی هم داشتم و با اساتید خوبم آشنا شدم هرچند که الان ازشون فاصله گرفتم ولی به یادشونم :)

کارم رو دوست داشتم، ولی ماجراهایی پیش اومد که من از اون شرکت رفتم و بعدش ماجراهای خیلی بدتری پیش اومد.

خب.. من کلی ضربه خوردم، درس ام عقب افتاده بود، مشکلات زیادی پیش اومده بود و...

خیلی گلادیاتوری واحد ها رو برداشتم ( هر ترم 24 واحد ) و درس رو تموم کردم. و بعد وارد مقطع ارشد شدم..

و... دارم مهارت های جدیدی توی js – react , react native و python کسب می کنم. دوستشون دارم دنیای جالبی هست :D

  • اگر بخوام از علایق شخصی ام بگم، عاشق حیوانات هستم، چون واقعا مهربونن و متاسف هستم برای کسانی که اینقدر پست میشن که اون ها رو آزار میدن یا می کشن!
  • ریاضیات رو خیلی دوست دارم و هر از گاهی سری بهش می زنم
  • خطاطی رو دوست دارم و بهم ارامش میده!
  • به کتاب خوانی علاقه وافر دارم و بهترین کتابی که می تونم به شما معرفی کنم، ملت عشق هست. با خوندن این کتاب می فهمین که هیچ چیز توی این دنیا بدون عشق معنا و مفهوم نداره.
  • این اولین کتابی هست که ترجمه می کنم، دوست دارم با کتاب های بیشتری در آینده در خدمت شما باشم.
  • عاشق سفر هستم، منتهی تا به امروز کم سفر رفتم، می خوام این مورد رو تصحیح کنم
  • عاشق کمک کردن هستم و دوست دارم اگر کاری از دست من برای کسی ساخته هست، اون کار رو انجام بدم.
  • تعمیر کردن رو به دور انداختن چیز ها ترجیح میدم، یک کم کره زمین رو دریابیم بد نیست!
  • خلق کردن رو دوست دارم و این علاقه ام رو دارم توی برنامه نویسی بسط میدم

یک توصیه توی پرانتز بهتون می کنم: یاد بدین و روند پیشرفتتون رو با دیگران به اشتراک بذارین، اگر فکر می کنین تنهایی پیشرفت کردن کمکی می کنه و یا باعث برتری تون میشه سخت در اشتباهین. برتری شما توی جوهر وجودی شماست نه اسباب و وسایل پیشرفت. پس مهربون باشین و خیر خواه :)

امروز که کمی آرامش خودم رو به دست آوردم، تونستم ترجمه این کتاب رو تمام کنم. این کتاب از سال ها پیش توی لیست ترجمه من بود و حالا بعد از حدود دو سال، ترجمه و تالیفش رو به شکلی که دلم میخواست تموم کردم. در حین ترجمه و تالیف این کتاب (نویسنده کتاب علاقه مند به پر بار تر شدن این کتاب است) متوجه شدم تلاش هایی برای ترجمه و نشر اش صورت گرفته.

با اینکه کتاب ترجمه شده، من تصمیم گرفتم نسخه خودم رو تمام کنم ولی به شیوه ای متفاوت در اختیار شما قرار بدم. چرا؟ چون هدف من، علاوه بر ترجمه کتاب و آگاه کردن جامعه از محتوا و دیدگاه نویسنده خوب اون، اشاعه دیدگاه های مرتبط با این کتاب چه از سوی من و چه از سوی شماست و این پروژه در آینده چند فاز مجزای دیگر خواهد داشت.

چون این کتاب اشتباهاتی که من در طول زمان کردم رو بهم نشون داده. این کتاب به شما میگه که اگر بهترین ورژن خودتون باشین و روی هدفتون و علایق تون تمرکز کنین، می تونین زندگی خوبی داشته باشین و برای دیگران هم مفید باشین.

همچنین، این کتاب وقتی ارزشمند هست، که دیدگاه خوانندگان اون با هم به اشتراک گذاشته بشه و اصلا روند نوشتن این کتاب با مشارکت خوانندگان وبلاک لئو بوده!

وجه اشتراک من با لئو این هست که من هم مثل اون یک دولوپر ( توسعه دهنده ) پر مشغله و کم آرامش بودم، ولی از زمانی که تصمیم گرفتم روی علایق ام متمرکز بشم و در زمان حال زندگی کنم، تونستم کیفیت زندگی خودم و بقیه رو بهبود ببخشم و از لحظات لذت ببرم، من هم مثل لئوو فهمیدم که برای موفق شدن باید ساده باشی و ساده زندگی کنی و بهترین ورژن از خودت باشی!

کتاب رو بخونین و ببینین چرا توی خواب غفلت هستیم، چرا درست زندگی کردن رو فراموش کردیم و چرا باید خودمون به خودمون کمک کنیم و خودمون رو نجات بدیم.

کتاب رو به همراه یادداشت ها و تجربیات خودم توی زندگی به صورت متنی و آنلاین در اختیار شما قرار می دم. بخونین و شما هم نظرات خودتون رو بنویسین و راهکار هایی که دارین رو در اختیار دیگران قرار بدین و به دیگران هم کمک کنین!

کتاب رو تقدیم می کنم به همه عزیزانی که دوستشان دارم.

لینک این کتاب رو با دوستان تون به اشتراک بذارین و اون ها رو در داشتن زندگی بهتر و کارآمد تر یاری کنین :) همچنین با به اشتراک گذاشتنش، باعث دلگرمی من میشین و من کتاب های بیشتری رو در آینده ترجمه می کنم :)

اگر دوست دارین بیشتر با من آشنا بشین، می تونین وب سایت شخصی من رو دنبال کنین: zadehebrahim.ir

لینک به اشتراک گذاری کتاب تمرکز:

http://focusfree.ir

دیگه بهانه نیارین. شروع کنین به یادگیری و یاد دادن و فکر کردن و تمرکز! که در نهایت بتونین دوباره خلاق بشین و به آرامش برسین :)